چهارشنبه ۲ آبان ۱۳۹۷ - ۲۰:۰۹

علی طالب‌لو:

انتظار داریم تلویزیون آدرس‌های درست و اجتماعی به مردم بدهد/ هر اثری را نمی‌توانیم به جامعه تحمیل کنیم

علی طالب‌لو

سینماپرس: بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون: تصورم بر این است که قشر ضعیف جامعه مخاطب پر و پاقرص تلویزیون هستند و نیاز این طیف برای نشان دادن روش‌های درست زندگی و رفتار اجتماعی بسیار جدی است.

یکی از مشکلات تلویزیون و البته فیلمسازان، برنامه‌سازان و حتی مجریان کنونی آن از جامعه‌شناسی مناسبی برای شناخت بهتر مخاطبین برخوردار نیستند. مشکل تخصصی که امروز به یک معضل در برنامه‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی تبدیل شده و از طرفی باعث ریزش انبوه مخاطبین هم شده است. در این بین مخاطب در بین دیدن یا ندیدن برنامه یا سریالی، محتوایی را از دست نمی‌دهد، چون نه برنامه‌های امروز ما چارچوب و قاعده درستی دارند و نه سریال‌های ما از آن قواعد تنظیم شده هنری بهره می‌برند. به تعبیری دیگر برنامه‌سازی و سریال‌سازی تنها به جهت خالی نبودن عریضه یا راضی نگه‌داشتن اسپانسرها انجام می‌شود و خبری از کار تأثیرگذار و مبنایی نیست. نکته‌ای که در این وادی بی‌محتوایی و کار بی‌تأثیر رسانه‌ای به عنوان حلقه مفقوده و فراموش‌شده وجود دارد و اصلاً به آن توجهی نمی‌شود مخاطب‌شناسی و یا توجه به ذائقه‌ است. این بخشی از صحبت‌های علی طالب‌لو بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون که بارها او را با ایفای نقش در سریال‌ها و فیلم‌های خاطرانگیز دیده‌ایم اما این روزها کمتر در صحنه‌های نمایشی ظاهر می‌شود. بازیگری که «پس از باران»، «یوسف پیامبر»، «مسافر زمان»، «دردسر بزرگ» یا در سینما «مرد پنجم» او را از یاد نخواهیم برد این روزها در اوج توانایی کنار گذاشته شده که خودش هم دلیلش را نمی‌داند که چرا بایستی به عنوان بازیگر میهمان برخی از سریال‌ها همچون «ستایش۳» سعید سلطانی و «۸۷ متر» کیانوش عیاری باشد که روزگاری نقش‌های اول و دوم را به او می‌دادند. البته به تعبیر علی طالب‌لو که درباره مشکلات امروز سینما و تلویزیون خصوصاً رسانه‌ملی و سریال‌ها و برنامه‌های ضعیف آن صحبت کرد، به شکل گسترده‌ای فیلمسازان از بازیگران و نقش‌های جوانانه استفاده می‌کنند و انگار سناریست‌های ما هم داستان‌هایی با حضور میانسالان ندارند. زمانی همین نقش‌های میانسال آنقدر خوب نوشته می‌شد که بازیگران میانسال بهتر دیده می‌شدند، چون توانمندتر و با تجربه‌ترند.

مشروح این گپ و گفت را در ادامه می‌خوانید:

شرایط حاکم بازیگران قدیمی را مهجور کرده است

*شنیده‌ایم که این روزها کمتر کار به شما پیشنهاد می‌‍‌شود چرا این اتفاق می‌افتد؟

کم کاری من و امثال من به شرایط حاکم بر فضای کار بازیگری بر می‌گردد. شرایطی که همه چیز را تحت تاثیر قرار داده و اکثر بازیگران قدیمی را مهجور کرده و به حاشیه رانده است. هر بازیگری دوست دارد بازی کند. بازیگری حرفه ماست و بدون شک همه ما برای بازی دلتنگ هستیم اما پیشنهادات به شدت کم شده و یا اگر پیشنهادی هم باشد، پیشنهاد مفید و قابل توجهی نیست. به طور مثال وقتی سریالی چهل قسمت دارد و از ما فقط برای یک اپیزود دعوت می شود، من نوعی نمی‌توانم آنطور که باید توانایی خود را به نمایش بگذارم. وقتی در یک مجموعه بلند دو سکانس به شما بدهند ترجیح می‌دهی که کار نکنی. وضعیت بازیگری و سینمای ایران نیز نیاز به بررسی بسیار جدی دارد. من شاید بازی نمی‌کنم اما در عرصه بوده و نقد و نظرات را کامل مطالعه می کنم. متاسفانه فضای سینمای ایران به هیچ عنوان سالم نیست و باید به صورت جامع این مسائل را پیگیری کرد.

متأسفانه بازیگریم و نباشیم، فراموش می‌شویم

این روزها درگیر یک مینی سریالی به نام «دریا نزدیک است» هستم که در بوشهر فیلمبرداری می‌شود. یک فیلم‌سینمایی هم به نام صله سحر بازی کرده‌ام که البته قرار است عنوان آن تغییر کند. به دلیل زمان بیش از استاندارد سینمایی هنوز اکران نشده و بایستی بخش‌هایی بازنگری شود. امیدوار بودم با اکران این فیلم بازگشت مناسبی داشته باشم اما این اتفاق هم نیفتاد و چند سریال به عنوان نقش میهمان بازی کردم مثل «ستایش۳» و «۸۷ متر». متأسفانه کار ما به گونه‌ای است که مدتی در تلویزیون و سینما نباشیم به فراموشی سپرده می‌شویم. البته کارهای آموزشی در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌ها هم انجام داده‌ام و خانه‌نشین نشده‌ام. چون همیشه بازیگری را مقصد پرواز هنرمندانه‌ام می‌دانسته‌ام و انتقال تجارب و دانشی که در این سال‌ها اندوخته‌ کرده‌ام را نیز بر خود وظیفه می‌دانم به جوانان جامعه‌ام بیاموزم.

پیشکسوتان با فیلمنامه‌ها به حاشیه رانده می‌شوند

*شما که جزو بازیگران اصلی و تأثیرگذار مجموعه‌های تلویزیونی بودید علت این فراموشی را چه نکته‌ای می‌دانید؟

من در تلویزیون نقش‌های اصلی و تأثیرگذاری داشتم و نمی‌دانم چه طرز تفکری پشت این ماجراست که وقتی پا به سن می‌گذاریم باید فراموش شویم. شاید یکی از دلایل اصلی آن فیلمنامه باشد؛ گرچه من خودم باورم بر این است که اساساً سینما برای جوانان است اما به این معنا نیست که پیشکسوتان حضور نداشته باشند. فضا را نباید به گونه‌ای اداره کرد که حضور افراد با تجربه به حاشیه رانده شود. فیلمنامه‌هایمان اساساً مشکلات اساسی دارند و به طور جدی چه در فضای سینما و تلویزیون استاندارد و کیفی نیستند. وقتی می‌خواهیم درباره تحکیم خانواده‌ها صحبت کنیم باید فیلمنامه بر پایه‌ای استوار باشد که پدر و مادر و مادربزرگ و پدربزرگ داستان فارغ از کاراکترهای اصلی جوانانه، درست دیده شوند. در واقع کلیه فیلم‌ها حول محور جوان‌ها و مشکلات آن‌ها سر و شکل پیدا کند و بقیه آدم‌ها حذف هستند و وجود ندارند.

نمایی از سریال «یوسف پیامبر» و حضور علی طالب‌لو

اتکا به سلبریتی نمی‌تواند جامعه را به مفهوم برساند

*حالا چرا در این بین آنقدر به سلبریتی متکی شدیم؟

این از کجا نشأت می‌گیرد آیا سینما به عنوان صنعت و تجارت الزاماً همه را به این سمت و سو می‌برد. چهره‌سازی در سینما به یک کار سرگرم‌کننده تبدیل شده است. اصلاً سینما چه هست و چه فلسفه و مفهومی دارد و ما در چه شرایطی هستیم؟ ما یک تحول بزرگی تحت عنوان انقلاب اسلامی را به لحاظ فرهنگی، سیاسی و اجتماعی گذراندیم و کشوری هستیم دارای ۸۰ میلیون جمعیت و با هجمه‌هایی که علیه نظام ما در این شرایط توسط غربی‌ها هر روز هم بیشتر می‌شود نیازمند کارهای بزرگ و فاخر هستیم. این سیاستگذاری، رویه و روش امروز نمی‌تواند جامعه را به یک مفهوم درست برساند. ممکن است در کشورهای دیگری همچون آمریکا و اروپا استفاده از آدم‌های مشهور{سلبریتی} یک رویه‌ای باشد و فیلم‌هایشان براساس چهره‌ها جلو برود. اما ما در شرایطی هستیم که بحث انقلاب فرهنگی مهم است و بایستی در تقابل با هجمه‌ها یک بسته اندیشه‌ای و فاخر عرضه کنیم.

مشهوریت اصل نبود، محبوبیت اصل بود

آن‌هایی که تصمیم می‌گیرند در بخش‌های خصوصی و دولتی، رویه‌ای را در دستور کار خود قرار دهند که این معیارها آهسته‌آهسته تغییر پیدا کند و برگردیم به آن دهه‌هایی که تعداد کمتری فیلم تولید می‌شد اما به آن دوران همگان می‌بالند. چون به آن فیلم‌ها و دنیای تصویر می‌گفتند: "سینمای ارزشی، فاخر و حتی سینمای دفاع‌مقدس هم یک سیر تکاملی را طی می‌کرد". البته نمی‌خواهیم بگوییم همه آن‌ها موفق بودند ولی در مقایسه با امروز که جای این نوع نگاه‌ها و رویکردها خالی است بیشتر به چشم می‌خورد. واقعاً چرا امروز کمتر از این جنس آثار تولید می‌شود؟ برخی از جوانان علاقه‌مند و تازه‌وارد خوب است بدانند زمانیکه ما روی آوردیم به هنر، میل درونی‌مان و گرایش‌مان به تعالی بود و دغدغه آرمانی داشتیم. اصلاً به مشهور شدن فکر نمی‌کردیم، اینکه چقدر بابت این کار دستمزد می‌گیریم. اصلاً در دوره ما این نوع رویکردها و افکار و اندیشه‌ها اصل نبودند، گرچه مهم بودند. اما اصل ماهیت کار و تولیدی که بابت آن عمرمان می‌گذشت، این بود که چه نتیجه‌ای و تأثیری در روش‌های زیستی و اجتماعی مردم دارد؟

نمایی از سریال «یوسف پیامبر» و حضور علی طالب‌لو

نباید آثار هنری فقط با نگاه سرمایه‌ای و تجاری ساخته شوند

وقتی یک اثر هنری می‌توانست به سمت الگوسازی برود یعنی ما به دغدغه‌ها و آمال‌مان رسیده‌ایم. اما الان کمتر اهالی سینما و تلویزیون به این نکات توجه دارند. البته اگر بگوییم نیست به کسانی که تولیدکننده ارزش‌ها هستند و دغدغه‌هایشان، آرمانی است اجحاف کرده‌ایم اما غالباً‌ به ثروت، پول و چه میزان مخاطب دیده و چه سرمایه‌ای عایدشان شده، توجه دارند. به این نکته فکر نمی‌کنند که چقدر مخاطب دیده و تحت تأثیر قرار گرفته است. بایستی به این سمت حرکت کنیم که فرهنگ‌ها و روش‌های اجتماعی و فرهنگی که نمی‌پسندیم را تبدیل به یک اثر هنری نکنیم. چون برخی از فیلمسازان ما بعد از اکران و یا نمایش تلویزیونی می‌گویند با فلان نوع نگاه در زندگی جاری موافق نیستم. به طور کل ما سینما را ابزار می‌دانیم اما باید نوع نگاه‌مان را تغییر دهیم؛ ابزاری که در راستای تحول جامعه گام بردارد و مردم را به سمت خیر، دوستی، معرفت، مرام و هرآنچه که در فرهنگ اسلامی و اجتماعی ما از دیرباز بوده، دعوت کند. برای ما در آن دوران باشکوه، این‌ها اصل بودند و الان ما کمتر می‌بینیم. فیلم‌های خودشان را می‌سازند و اصلاً به مخاطب توجهی ندارند و از طرفی انگار با این مضامین بیگانه‌اند.

سریال‌ها و برنامه‌های دیروز ما دغدغه مفهوم داشتند

*همین روند سریال‌سازی و برنامه‌سازی به یک سیر نزولی تبدیل شده که وقتی سریال‌‎ها و برنامه‌های گذشته تلویزیون بازپخش می‌شوند یک نوستالژی از قدرت هنرمندی دیروز رسانه‌ملی را به رخ می‌کشد؛ نظر شما در این باره چیست؟

بحث همین است. ما وقتی قصه‌ای برای تعریف داریم این قصه می‌بایستی تمام آن عناصری که برای جذب مخاطب نیازمند است را در خودش داشته باشد یعنی اینکه ما یک مفهومی را درنظر می‌گیریم و می‌گوییم این مفهوم یک رویدادهایی نیاز دارد تا به داستان و قصه برسد؛ این مشکل امروز ماست. الان اتفاقی که افتاده بحث مفهوم است، چرا که مفهوم وقتی نباشد رویداد مناسب ساخته نمی‌شود. وقتی رویداد مناسب ساخته نمی‌شود و آن فیلم ماحصل بدون سر و شکل مشخص و معین پیدا می‌کند. بحث چگونگی روایت و چگونگی ایجاد جذابیت برای پیشبرد قصه در فیلم‌های امروز کمرنگ شده و واقعاً هستند افرادی که به سرعت فیلمنامه می‌نویسند صرف دستمزد گرفتن و هیچ مبنایی در سناریوهایشان دنبال نمی‌شود، البته برخی مواقع هم امکان دارد بتواند جوابگوی مخاطب و جامعه باشد.

نمی‌اندیشند که شاید طی طریق‌شان به ناکجاآباد باشد

تمام آثاری که در گذشته تولید می‌شد و بازخورد مردمی خوبی داشته همواره دنبال یک معنا و مفهوم بوده و اثری که بی‌اعتنا به معنا و مفهوم بوده، سازنده و گروه‌های مشارکت‌کننده‌اش نتوانسته‌اند پایشان را در جای درست و محکم قرار بدهند. چرا که جهت را فیلمنامه به فیلم، سریال و حتی برنامه می‌دهد. امروز این جای پاها را نمی‌بینیم در آثار، چون هرکسی مسیری می‌رود و اصلاً به تبعات کار هم نمی‌اندیشند که شاید طی طریق‌شان به ناکجاآباد باشد. فارغ از توجه به فیلمنامه و سناریو، بایستی نظارت‌ها بیشتر شود و همه همّ و غم‌شان این باشد بخشی از آثار تلویزیونی و سینمایی یک بازنگری داشته باشند که به سمت و سویی بروند.

نمی‌گذاشتیم فرهنگ غلطی مثل "لاکچری"، فراگیر شود

یک زمانی در اوایل انقلاب تلویزیون به سمت تولید آثار داستانی و سریالی می‌رفت. آن موقع می‌خواستم از یک کاناپه‌ای یا یک مبلمان طراحی "لاکچری" داشته باشد، ممانعت می‌شد، چون بر این باور بودند که این اتفاق چشم و هم چشمی به همراه دارد و انعکاس فرهنگ غلطی به خانواده‌هاست. آنقدر بر روی این مسائل دقت می‌شد اما الان اگر در یک لوکیشن که یک مقدار به لحاظ اقتصادی ضعیف باشند، کاری ساخته شود کمتر استقبال می‌شود. این را ما اهالی هنر و فرهنگ بایستی اصلاح کنیم؛ چون جامعه از ما الگو می‌پذیرد.

هر اثری را نمی‌توانیم به جامعه تحمیل کنیم

*این روزها حلقه مفقوده کار رسانه‌ای ما در تلویزیون به عدم شناخت مخاطب و ذائقه جامعه است. به نظرتان برای این مشکلی که تبدیل به معضل امروز رسانه‌ای ما شده، چه باید کرد؟

یک بحث قدیمی و کهنه‌ای وجود دارد که آیا هنرمند بایستی یک قدم جلوتر از جامعه‌اش باشد تا بتواند پیشنهادی برای روش زندگی داشته باشد؟ باور من این است هنرمندان‌مان و کسانی که متولی تولید یک اثر هنری هستند اساساً چطور زندگی می‌کنند و چه نگاهی به قضایای اجتماعی دارند و چه چیزی را تغییر بدهند؟ آیا رفاه خوب است و فقر و نداری عیب! آن زمان می‌گفتیم بیچارگی و درماندگی عیب است. یک زمانی فقر و نداری عیب است و امروز معتقدیم که فضیلت نیست. این مفاهیم ساده بایستی یک معیار و قدی داشته باشند که ما بتوانیم به سمت تولید و هم کارهای جذاب برویم و معنای آن بازماندن از پیشرفت نیست. اساساً رجوع به گذشته باعث عدم پیشرفت و توسعه نمی‌شود. چرا که یکسری آثار در گذشته می‌تواند الگوهای مناسبی برای تولید امروز بشود. این را بدانید که جامعه ما جوان هستند ما نمی‌توانیم در هر رسانه‌ای خصوصاً تلویزیون هر اثری را به این جامعه تحمیل کنیم.

انتظار داریم تلویزیون آدرس‌های درست و اجتماعی به مردم بدهد

باورم بر این است که عموماً قشر ضعیف جامعه بیننده پر و پا قرص تلویزیون هستند. من فکر می‌کنم نیازهای این طیف حیازدایی و قبح‌زدایی باشد. این طیف نیاز به مسائل و موضوعاتی جدی‌تری دارد و نباید بر این خواستگاه‌های نخ‌نما و کلیشه‌ای تمرکز شود. از طرفی هم نمی‌خواهم بگویم تلویزیون به اشتباه می‌رود، چون هنوز کارهای خوبی تولید می‌شوند و مدیران خوبی هم داریم که تلاش می‌کنند تلویزیون بسته‌های متنوعی از فیلم، سریال و برنامه تولید کند تا مناسب همه اقشار باشد. آن‌ها می‌دانند که کسانی در این جامعه زندگی می‌کنند که پول ندارند تئاتر و سینما ببینند و با این دغدغه برایشان تنوع و سرگرمی تولید می‌کنند. اما در جریان این تولیدها، بایستی به این نکته توجه کنند که آدرس‌های درست اجتماعی و فرهنگی بدهند تا مردم خصوصاً جوانان به وجوه تمایز بهتر زندگی کردن پی ببرند. اما برخی هم هستند چنین طرز تفکری ندارند و تولیداتی به سرانجام می‌رسد که من نمی‌پسندم.

*تسنیم

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.